جدول جو
جدول جو

معنی ترش ماس - جستجوی لغت در جدول جو

ترش ماس
ماست ترش
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ترش با
تصویر ترش با
نوعی آش که از سرکه یا ترشی دیگر تهیه می شود، آش ترش
فرهنگ فارسی عمید
(تُ / تُ رُ مَ زَ / زِ)
چیزی که ذائقه احساس ترشی از آن کند. (ناظم الاطباء). لب ترش
لغت نامه دهخدا
(تُ / تُ رُ مِ)
گستاخ و ترشخو و سخت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تُ / تُ رُ)
نامی است که در کتول گرگان به اوری دهند. رجوع به اوری شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(تُ کُ نُ)
ازگیل وحشی (در رامسر و تنکابن و بعضی از نقاط گیلان). رجوع به ازگیل، و جنگل شناسی ساعی ص 234 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ترش مازو
تصویر ترش مازو
اوری
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی سبزی ترش مزه و خورشتی
فرهنگ گویش مازندرانی
مزه ی ترش
فرهنگ گویش مازندرانی
ازگیل وحشی ترش مزه
فرهنگ گویش مازندرانی
حد اعلای ترش بودن چیزی
فرهنگ گویش مازندرانی
ناراحت، غمگین، دلخواه
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی مگس
فرهنگ گویش مازندرانی
آتش را به چیزی مالیدن، آتش را به چیزی نزدیک کردن، محل بر
فرهنگ گویش مازندرانی
کنده ی هیزم آتش دار در اجاق هیزمی برای انتقال به محل دیگر
فرهنگ گویش مازندرانی